آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان. غزل پرداز: ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی. فرخی. زین روی باغ صف بتان ملک پرست ز آنروی صف رودزنان غزلسرای. فرخی. غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد. سوزنی. نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسایان. نظامی. نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس که عندلیب تو از هر طرف هزارانند. حافظ. ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا
آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان. غزل پرداز: ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی. فرخی. زین روی باغ صف بتان ملک پرست ز آنروی صف رودزنان غزلسرای. فرخی. غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد. سوزنی. نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسایان. نظامی. نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس که عندلیب تو از هر طرف هزارانند. حافظ. ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا
عامل و متصدی. (آنندراج). - عمل طراز فلک، عقل عاشر که آن را عقل فعال نیز گویند. (آنندراج) : عمل طراز فلک در صلاح کون و فساد اگر نهد بخلاف مصالح تو مدار. عرفی (از آنندراج)
عامل و متصدی. (آنندراج). - عمل طراز فلک، عقل عاشر که آن را عقل فعال نیز گویند. (آنندراج) : عمل طراز فلک در صلاح کون و فساد اگر نهد بخلاف مصالح تو مدار. عرفی (از آنندراج)